بینش مند

بینش مندی مرتبه متعالی اندیشمندی است

بینش مند

بینش مندی مرتبه متعالی اندیشمندی است

جایی که تفکر نباشد، آدمی به راحتی نمی تواند نفس بکشد...

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حادثه تروریستی» ثبت شده است

شاید در هیچ جای دنیا نتوان تا این اندازه مردمی را پیدا کرد که دلشان برای دیگران از خودی ها بیشتر بسوزد. اینکه عده ای راه می افتند و در محکومیت حوادث پاریس و برای ابراز همدردی با بازماندگان قربانیان حادثه در کنار سفارت فرانسه شمع روشن می کنند، پیش از آنکه نماد نوعدوستی مردم ما باشد و یا از آن سو بخواهیم این عده را بخاطر نگاه تبعیض آمیزشان به حوادث تروریستی سرزنش و تقبیح کنیم، حرکتی تامل برانگیز است.

ما نمیدانیم آیا این عده دو ماه پیش جزو کسانی بودند که کشته شدن هموطنان مان را به سخره گرفته بودند یا نه. اما می دانیم تقریباهیچکس با بازماندگان حادثه تروریستی لبنان اینگونه ابراز همدردی نکرده بود.

شاید انگیزه های سیاسی در میان باشد اما اکنون نمی خواهم از این منظر نگاه کنم. در اینکه ما نوعدوستی و مخالفتمان را با سلفی گری می توانیم از این طریق به جهان غیر اسلامی نشان دهیم تردیدی نیست. همانگونه که می توانیم این مخالفت را از طریق مبارزه جدی با تروریسم در منطقه نشان دهیم. اما سوال اینجاست که چرا نوع واکنش به دو حادثه تا این اندازه متفاوت است؟

انسان بینش مند می داند این حادثه پیش از آنکه در نفی و اثبات گروه یا حکومت یا اندیشه ای باشد، به انگیزه های این عده باز می گردد. چه چیزی انسان ها را بر می انگیزاند که درباره یک حادثه واکنشی از خود بروز دهند که در خصوص حادثه مشابه دیگر مثلا حادثه منا یا بیروت واکنشی نشان ندهند یا حتی قضاوت های معکوس بکنند؟

چه نسبتی میان سوگواران ایرانی جمعه سیاه پاریس و مردم فرانسه وجود دارد؟ اگر کسی مدعی شود که این امر نوعی از خود بیگانگی است، شاید نتوان سخن او را انکار کرد. اما آیا این از خود بیگانگی امری کاملا ارادی و از روی غرض است؟

پیش و بیش از اینکه این از خود بیگانگی مایه ارادی داشته باشد به نظر می رسد متاثر از عالمی است که ما در آن زیست می کنیم. در عصر بی تاریخی امروز ما که ما از زمان گسسته و معلّقیم، هیچ بعید نیست که ریشه های وجود ما به هر مستمسکی گیر کند. انسانی که از همه تعلقات عالم سنتی و تاریخی خود بریده است و کمال مطلوب خود را جهان دیگری می بیند، آیا بیش از هم خانه های سنتی اش نباید با دیگران مدرن قرابت داشته باشد؟ و مگر غیر از این است که انسان تعلق به عالمی دارد که می طلبد؟ حرف در این نیست که چه می طلبیم و چرا! حرف این است که وجود ما جز طلب نیست و ما آن چیزی هستیم که در پی آنیم.«هر چیز که تو در پی آنی آنی»

انسان گسسته از عالم سنتی که غایتی جز اکنون غرب ندارد، آیا با بیگانگان عالم غرب نباید بیش از خویشاوندان سنتی خویش احساس قرابت داشته باشد؟ در این هم عالم شدن و هم زبانی (هرچند همزبانی به کمال نباشد) درد من زمانی می جنبد که احساس کنم در نزدیکی عالم وجود من خطری است. عالمی که دیگر از من بیگانه نیست. 

شاید مساله دیگر این باشد که آیا مطلوب حقیقی این انسان ها همانی است که می پندارند،یا آنکه آنها صورتی از آنچه که در عالم مدرن غربی می بینند را طلب می کنند. اما اکنون نمی خواهم درباره آن چیزی بگویم. مساله این است که در جامعه ی دچار گسستگی ما، عده ای عالمی متفاوت پیدا کرده اند. عالمی که متعلق به خودشان نیست ولی در طول شکل گیری تفکرشان این عالم را دریافته اند. اگر قدری تامل کنیم این مطلوبیت غرب بسیار بیش از آنچه امروز شاهدیم همه گیر است.حتی در میان کسانی که به سنت های تاریخی خود هم تعلقی دارند. شاید وقت آن باشد که در آنچه که به عنوان خوراک فکری می گیریم یا در جایگاه مسئولیت به مردم می دهیم بیشتر تامل کنیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۴ ، ۰۰:۱۳
احمد سیفی (هدهد)